تبارشناسی در بوته نقد
نقد از موضع معرفت شناختی به معنای پرسش از نسبت میان تبیینهای فوکو و واقعیت است.
فوکو گرچه به تمایز افلاطونی اپیستمه و باور اعتقاد ندارد و معتقد است معرفتهای بشری همه آغشته به غریزه ها و ارادههای به دانستن و از نوع باورند، اما به هر حال با رجوع به واقعیت تاریخی و به کارگیری آن در مقام شاهد ادعاهای خویش، نشان از دارا بودن ادرکات و نظرگاههای ویژه ای در مورد مسائل فردی و اجتماعی - همان واقعیتها۔ است. نقد از موضع معرفت شناختی به معنای پرسش از نسبت میان تبیین های فوکو و واقعیت است. پرسشی که طرح آن، صرفنظر از موضع هر دیدگاه با واقعیت، در مورد موضع آن رواست. اما در عین حال، این پرسش پاسخ های متفاوتی در پی دارد. در مرحله بعد، پاسخ آن دیدگاه بدین پرسش می تواند نشان از پذیرش نسبت مستقیم میان آن و واقعیت یا حاکی از نپذیرفتن این ارتباط و یا پذیرش نوعی ارتباط غیرمستقیم باشد. اما خود این پرسش از موضعی معرفت شناسانه صورت می گیرد.
این دیدگاه که منظر منتخب در نوشتار حاضر است، به خاستگاه معرفت شناختی و انسان شناختی ویژه ای تعلق دارد که از آن به عنوان "واقع گرایی سازه گرا" یاد شده و برای فهم متون اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است (باقری، ۱۳۸۹). خاستگاه انسان شناختی این دیدگاه، عاملیت آدمی است. در این رویکرد، آدمی مولفهای فعال است که هویت خود را با عمل خویش و به وسیله تعامل با محیط پیرامونش رقم می زند. در جریان تکوین دانش نیز، آدمی فعال است و با ساختن سازه های متفاوت، سعی می کند واقعیت را فراچنگ خویش آورد. اما باید توجه داشت که تعبیر واقع گرایی سازه گرایانه، به طور عمده، در زمینه معرفت شناسی به کار می رود. هنگامی که ویژگیهای علم با نظر به عالم مورد بررسی قرار می گیرد، جنبههای دیگری از علم مشخص می شود که مربوط به ویژگی سازه گرایانه آن است.این دیدگاه که از نسبت ویژه ای میان واقع گرایی و سازه گرایی حکایت دارد در سالهای اخیر در اردوگاه واقع گرایان و جهت تعدیل موضوع آن به کار رفته است. افرادی چون فریتز والتر و خسرو باقری، نسخه های مختلفی از آن را ارائه کرده اند. در نوشتار حاضر نسخه ای از این دیدگاه مورد استفاده قرار گرفته که توسط خسرو باقری ارائه شده است. اما پیش از پرداختن به این دیدگاه و نحوه ترکیب واقع گرایی و سازه گرایی در آن، توضیح مختصری در مورد هر یک از این دیدگاهها ارائه خواهد شد.
در معرفت شناسی، مسأله معرفت می تواند از دو منظر مورد توجه قرار گیرد. از یک زاویه، دانش با نظر به معلوم و از زاویه دیگر، با نظر به عالم بررسی می شود. هنگامی که از منظر معلوم به معرفت یا علم توجه می کنیم، ویژگی هایی برای معرفت قابل ذکر است که در راس آنها می توان به اکتشافی بودن علم و مطابقت علم با واقع اشاره کرد. در ویژگی اکتشافی بودن علم، مراد آن است که «علم، ناظر به واقعیت "چیزی است. بر این اساس، هنگامی می توان از علم سخن گفت که "چیزی"، دانسته شود» (باقری، ۱۳۸۷، ص ۷۲). با توجه به همین شناخت واقعیت یک چیز معین است که میتوان برای علم، از ویژگی اکتشافی سخن گفت. بر این اساس، علاوه بر آن که در علم، واقعیت مستقلی - مستقل از انسان در مقام سوژه شناسنده برای معلوم در نظر گرفته می شود، دستیابی بدان واقعیت مستقل نیز ممکن به شمار می آید.
از این منظر، معیاری جهت هدایت جریان علم ورزی به ظهور می رسد که مطابقت باواقع نام دارد. این معیار که صدق و کذب داعیه های دانشی را مشخص می نماید، این داعیه ها را از زاویه میزان مطابقت و همخوانی با واقعیت مستقل از آدمی مینگرد و بر این اساس، صدق و کذب آنها را مشخص می سازد. به سخن دیگر، بر اساس این معیار «علم هنگامی که حاصل شود، مطابق با واقع است، و هنگامی که عدم مطابقت ملاحظه شود، در حکم آن است که در اصل، علمی حاصل نشده است») باقری، ۱۳۸۷، ص ۷۲).
از سوی دیگر، هنگامی که ویژگیهای علم با نظر به عالم مورد بررسی قرار می گیرد، جنبههای دیگری از علم مشخص می شود که مربوط به ویژگی سازه گرایانه آن است. در حالی که تاکید بر منظر معلوم در بررسی علم، بیشتر محصول علم ورزی را مد نظر قرار میدهد و مجوز ورود آن به دنیای علم را صادر می نماید، بررسی علم از منظر عالم، بیشتر بر فرایند ساخته شدن علم تاکید می ورزد و فارغ از محصول ساخته شده، چگونگی جریان تکوین آن را زیر نظر می گیرد. دو ویژگی عمده ای که به این جنبه مربوط می شوند عبارتند از ابداعی بودن علم و تناظر علم با نیازهای آدمی.
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}